سینمای "عماّر"؛ هرچه "سینما" تر، هرچه "عمار"تر- قسمت اول - (هنر و هنرمند، از سیرت تا صورت)
سومین جشنواره سینمایی عمار _ یادمان حماسه مقدس ۹ دی _ نشست ( چهارسطح "سینمای دینی" ) _ دیماه ۱۳۹۲
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت برادران و خواهران عزیز سلام عرض میکنم و بدون مقدمه عرائضم را در ذیل عنوانی که دوستان فرمودند خدمت شما تقدیم میکنم. عنوان بحث یک عنوان اصلی دارد که تحت عنوان مفهومشناسی سینمای دینی و به نظر بنده باید به سینمای اسلامی تعبیر کرد. چون سینمای دینی با سینمای اسلامی مساوی نیست و پسوند دینی به طور مطلق و عام چون خیلی حد و مرز منطقی ندارد و در مفهوم دین هم به لحاظ جامعهشناختی و هم معرفتشناختی و هم تاریخ ادیان یک بلبشویی در جریان بوده و هست، پسوند دینی برای سینما آوردن اصلاً برای تبیین منظور کافی نیست بلکه غلطانداز است و در ذیل این عنوان مفاهیم کاملاً متضادی قرار میگیرد. عنوان فرعی آن هم اشاره به ظرفیتهای مفهومی منابع اسلامی به مثابهی سوژههای سینمایی است. این دو به هم مربوط هستند ولی به یک معنا مجبور هستیم تا حدی به صورت تفکیک شده به آنها بپردازیم. اولاً بین سینمای دینی و سینمای اسلامی یک مرزبندی کردیم به دلیل ابهامات مفهومی و در نتیجه اغتشاش مصداقی در تعریف دینی و پسوند دینی از جمله برای سینما. چون امروز هم در خود مفهوم سینما و هم در مفهوم دینی یک دنیا بحثهای متناقض و بدون مرزهای معرفتی مشخص له و علیه آن در جریان است. به دلیل همین دو ابهام بحث میشود. از یک طرف وقتی تعبیر و کلمهی سینما به کار میرود بین تکنیک و صنعت و غفلت و لذت و محتوا و فرم و همهی اینها خلط مبحث میشود و هم خودشان را گیج میکنند و هم ما و شما را گیج میکنند. در باب دین هم همینطور است. کاملاً بسته به تعریفی که از دین ارائه میکنید، راجع به هر پدیدهی دینی و از جمله سینمای دینی میتوانید موضع مثبت یا منفی بگیرید. شما از یک مارکسیست بپرسید از نظر تو سینمای دینی چیست. تعریف یک مارکسیست از دین چه تعریفی است؟ سینمای دینی در ذیل آن قرار میگیرد. دین در تعریف انواع الگوهای لیبرالیستی چه معنایی دارد؟ منشأ دین چیست؟ آیا برای دین منشأ الهی قائل هستند یا یک خواستگاه کاملاً بشری و حتی از معنا تفسیر مادی میشود. طبیعتاً وقتی شما از لیبرالیستها بپرسید دین چیست یک تعریفی به شما ارائه میدهند که با تعریف اسلامی در اصول سازگار نیست اما در بعضی از شاخهها سازگار است. مارکسیستها هم همینطور هستند. از اگزیستانسیالیستها بپرسید به نظر شما دین چیست؟ معنویت چیست تا سینمای دینی را به یک معنای خاصی تعریف کنند. در منطق بودیزم سینمای دینی یک معنا میدهد. در منطق کاتولیک یک معنا میدهد. در منطق پروتستان معنای دیگری میدهد. در منطق عرفانها و معنویتهای سرخپوستی همینطور است. آیینهای مشرکانه از معنویت سخن میگویند و از آن یک تعریفی دارند. در هیچ کدام از این تعریفهایی که از دین ارائه میشود به طور جامع و مانع مساوی با تعریف اسلام از دین نیست. تا به سینما و سینمای دینی برسیم. بنابراین اینجا از سینمای اسلامی سخن میگوییم و نه سینمای دینی به معنای اعم آن. ضمن این که در خود اسلام هم ممکن است شما برداشتها و نگاههایی را ببینید که در تفسیر آنها از سینمای اسلامی و دینی تأثیر بگذارد. رویکرد تصوف در بین مسلمین با رویکرد تکفیریها متفاوت است و ممکن است هر دوی اینها از سینمای دینی حرف بزنند. سینمای اسلامی یا دینی از منظر جریان تکفیری و یا از منظر جریان تصوف یک معنا دارد و گاهی هم شباهتها و تفاوتهایی خواهد داشت با آنچه که مثلاً از نگاه صرف متشرعانه به مفهوم سینما یا هنر یا هر مقولهی دیگری نظر بشود. وقتی از سینمای اسلامی سخن میگوییم حتماً باید این تفکیک مفهومی و این مرزبندی کاملاً واضح بشود. در بحثهای طلبگی همان اول هر بحث میگویند تقریر محل نزاع انجام بشود. یعنی دقیقاً آن نقطهای که بر سر آن اختلاف نظر است ابتدا باید تبیین و تقریر بشود. در خیلی از بحثهای روشنفکری و همینطور به طبع در بحثهای ژورنالیستی، محل نزاع یعنی نقطهی دقیق اختلاف نظر درست تبیین نمیشود که دقیقاً بر سر چه چیزی بحث میکنیم و صورت مسئله چیست. لذا یک عالم حرفهای کلی و مبهم گفته میشود که از کنار هم عبور میکنند و ویراژ میدهند. تصادفهای مصنوعی و غیر ضروری پیش میآید. گاهی یک چیز را با دو مفهوم میگویند و متوجه حرف همدیگر نمیشوند. او یک تعبیر میکند و این یک تعبیر دیگر میکند. یک جاهایی هم گاهی یک تعبیر واحد است اما اصلاً منظور واحدی ندارند و این در تمام مباحث روشنفکری در عرصهی هنر و علوم اجتماعی وجود دارد و ما هنوز این مشکل را داریم. یک کسانی از یک مفهومی دفاع متعصبانهی مطلق میکنند در حالی که خودشان هم مفهوم را دقیق تبیین نکردهاند. منشأ خیلی از رد و قبولها که بعداً که به نتیجه نمیرسد و احساس میکنند تکافوی ادله شده و کار به شکاکیت و نسبیگرایی و هیچگرایی و پوچ دیدن همه چیز میرسید گفتگوی نادرست است. طرح غلط پرسشها است. وقتی سوال غلط طرح بشود نمیتوان جواب درست داد. سوال غلط سوالی است که با پیشفرضهای غلط و نادرست طرح میشود. چون ممکن است کسی بگوید دینی پاسخ میتوانی بگویی درست و غلط است. اما چگونه میتوان گفت سوال درست یا غلط است؟ هر سوالی در بطن خودش یک پیشفرضهایی دارد. یعنی یک چیزهایی را مسلم گرفته و بر اساس آنها پرسش بعدی را طرح میکند. در حالی که بسیاری از این مسلمات مسلم نیست. مشکوک است و بلکه نادرست است و باید روی آنها بحث بشود. وقتی که سوال غلط طرح شد شما اگر نابغه هم باشی و بخواهی به آن سوال جواب درست بدهی باز مشکلی را حل نمیکنی و بلکه مشکلات لایهبندی میشود و لایههای جدیدی از اینها به وجود میآید. در مفهوم آزادی، مردمسالاری، اخلاق، معنویت، دین، روشنفکری، سینما، تکنولوژی و بسیاری از این قبیل و مسائل ما با این مشکل مواجه هستیم. باید یک مقدار دقیقتر هم راجع به مفهوم تخیل و خیال در سینما با رویکرد اسلامی و هم معنویت عمل کنیم که این تفسیر و این تعریف از معنویت که امروز تحت عنوان سینمای معنوی مطرح میشود و ممکن است یک سر آن به مالیخولیا منجر بشود و یک سر آن ختم بشود به شکاکیت و نسبیگرایی و جادوگرایی و یک سر آن به مفاهیم عام اخلاقی که کاملاً دو پهلو هستند، یعنی میتوان در ذیل یک عنوان اخلاقی دو کار متناقض را انجام بدهی و بگویی هر دوی اینها هم اخلاقی است. همهی اینها گاهی تحت عنوان معنوی و یا حتی سینمای دینی مطرح شده است. آنجا یک عرائضی داشتم که اگر دوستان مایل بودند میتوانند آن را بشنوند. نمیخواهم آن مطالب را دوباره اینجا و امروز تکرار کنم. نکتهی بعدی این که سوالهای دوستان را در جلسهی قبلی و پارسال در همین جشنواره دستهبندی کردم. سعی کردم بحث بعضی از آنها در جلسات دیگر پاسخی که بلد هستم را عرض بکنم. بخش دیگر آن را به سه دسته تقسیم کردم که امشب انشاالله خدمت شما عرض میکنم. یک دسته از سوالات مربوط به مفهوم خیال و تخیل و نفس آن در سینما با رویکرد اسلامی بود، یک بحث در باب جمال بود. پرسش از دوستان از زیبایی و قیاس زیبایی مادی و زیبایی معنوی و زیبایی معقول و زیبایی محسوس بود و این که اصلاً زیباییشناسی اسلامی تا آنجا که به سینما و سینماگر و هنرمند مربوط میشود چیست؟ بخش سوم راجع به آمال و امیال بود که نقش تمایلات و امیال بشر، مخاطب سینما و خود کارگردان و سناریست در سینمای اسلامی چیست؟ بنابراین ما سعی میکنیم در سه بعد یعنی یکی جمال، یکی خیال و یکی آمال به پرسشهای دوستان پاسخ بدهم. هر جای بحث هم دوستان نکته یا سوال یا اشکال یا ابهام یا نظری داشتند که مفید میبینند همه استفاده بکنند همانجا بگویند. البته اگر شد آخر جلسه هم یک فرصت مختصی برای گفتگو قرار میدهیم. ولی وسط جلسه هم به شرطی که تناسب داشته باشد اگر دوستان خواستند این را بفرمایند. یک بخش دوم از عرائض ما اشاره به ظرفیتهای مفهومی منابع اسلامی به مثابهی سوژههای سینمایی است که آنجا اجمالش را عرض خواهم کرد و بعد به تفصیل مصداقی آن تا حدی که بتوانیم اشاره میکنیم که منابع اسلامی به چه معنا میتوانند سوژههای سینمایی باشند یا دسته کم به چه معانی میتوانند باشند و آنجا توضیح خواهیم داد که ممکن است نتوان یک طبقهبندی کلیشهای آهنین بین سینمای اسلامی و غیر اسلامی گاهی در بعضی از مسائل ترسیم کرد. چرا؟ چون دین در یک حوزهای در مباحث اخلاقی، در یک حوزهای در مباحث معرفتی، در یک حوزهای هم در عرصهی سبک زندگی، رفتار فردی و اجتماعی با سایر مذاهب و مکاتب مشترکاتی دارد. اینطور نیست که یا اسلام باشد یا غیر اسلام باشد. اصلاً هنوز نرسیده به مبحث سینما، اسلام به عنوان دین خاتم الهی که متعلق به همهی بشریت است و عقل بشر و قلب بشر، آگاهی و آزادی بشر را هدف میگیرد و به آنها خطاب میکند، طبیعتاً اینطور نیست که با سایر ادیان و مذاهب و مکاتب فقط فارغات داشته باشد. جامع هم دارد. یعنی یک چیزهایی هست که اینها را با هم جمع میکنند. آنجا تفاوت در حد تباین و تناقض نیست. اما تفاوتی وجود دارد که اگر فرصت بشود اشاره خواهم کرد. دست کم به این معنا که شما در تفکر اسلامی و از جمله در هر محصول فرهنگی اسلامی، حالا من تعبیر کالا نمیکنم چون اصلاً تعبیر کالای فرهنگی از نظر بنده یک نگاه غلط به فرهنگ است. البته اقتصاد فرهنگ مهم است، اما تعبیر به کالا در مورد فرهنگ غلطانداز است و مسئله را از حوزهی حق و باطل و عدل و ظلم به حوزهی عرضه و تقاضای صرف میبرد. گرچه سینماگر و هنرمند مسلمان حتماً باید به مخاطب، به بازار توجه داشته باشد و مثل هر کار دیگری به این موضوع نیاز هم دارد. جهاد فی سبیل الله تأمین مالی میخواهد. لذا قرآن میفرماید جهاد با مال، جهاد با جان در کنار هم است و این دو را در کنار میآورد. برای اینکه تا «یجاهدون باموالهم» نباشد ممکن است «یجاهدون بانفسهم» هم در صحنه بیسلاح و بیامکان بماند. حتی اگر در جنگ مستقیم و واقعی باشد. اینجا هم که یک عرصهای از جهاد است، نگاه عماری یعنی نگاه انقلابی و جهادی به سینما و به هنر هست حتماً مقولهای به عنوان اقتصاد سینما، اقتصاد هنر، جذب مخاطب، عرضه و تقاضا معنادار هست اما اینها ملاکات اصلی نیست. اینها تحت شعاع یک مفاهیم برتری باید تعریف و مدیریت بشود. حالا با معیارهایی که عرض خواهم کرد به این موضوع توجه خواهیم داد که یک فیلم و یک اثر هنری میتواند از یک جهتی یا جهاتی اسلامی باشد و همان هم ممکن است از یک جهت یا جهاتی غیر اسلامی باشد. یعنی ممکن است بعضی از مفاهیم اسلامی و انسانی را درست منتقل بکند و یک جای دیگری بعضی دیگر از این مفاهیم را تخریب بکند. درست مثل هر عمل بشری مرکب دیگری که انجام میشود. فرض کنید شما به مسافرت میروید یا اصلاً یک کار فرهنگی میکنید و یک کتاب مینویسید. ممکن است بعضی از صفحات و بعضی از فصلها مفاهیم اسلامیتری را ارائه کنید. در یک جاهایی هم امکان دارد مشکل داشته باشد. چنان که یک جاهایی میتوانی اثر خود را هنرمندانه و جذاب ارائه کنی و یک جاهایی کاملاً دافع و حال به هم زن و این که کسی حوصله نکند کتاب را ورق بزند و بگوید کتاب را ببندیم و برویم. هم در فرم و هم در محتوا ممکن است. به این معنایی که عرض خواهیم کرد فیلم یا هر اثر هنری میتواند اسلامی و اسلامیتر باشد. یعنی یک مفهوم مشکک میشود. همینطور که هر رفتار ما میتواند مؤمنانه یا مؤمنانهتر باشد. هم به لحاظ انگیزه، هم به لحاظ ساختار و نوع مدیریت و اجزای عمل و هم به عنوان نتیجه میتواند اینطور باشد. چون ممکن است یک وقتی شما به دنبال ارائهی یک اثر مسلمانانه باشی اما نتیجهی محصول این نباشد و چیزی که میخواهی از آب در نیاید و یک چیز دیگری از آب در بیاید. مثلاً میخواهی در یک فیلم عدالتخواهی را گسترش بدهی و روح عدالتخواهی را بیدار کنی ولی ممکن است اشتباهاً به لحاظ مفهومی و یا به لحاظ تکنیک در یک دام دیگری بیفتی و آن چیزی که قرار بود از آب در نیاید. بنابراین یک جاهایی سینمای اسلامی با بعضی از ژانرهای سینمای غیر اسلامی، غیر اسلامی یعنی از این نظر که اسلامی محسوب نمیشوند، ممکن است حتماً مشترکاتی پیدا کند. چنانکه ما در حوزهی اخلاقیات، در حوزهی احکام فردی و اجتماعی، در حوزهی عقاید با مکاتب و ادیان دیگر مشترکاتی داریم و اینطور نیست که ما تمام مشترکات را قلم بگیریم. خدای متعال به پیامبر(ص) میفرماید حتی به اهل کتاب که تو را به عنوان پیغمبر قبول ندارند بگو «تعالوا الی...»، به سمت مشترکات بیایید. ما یک مشترکاتی داریم. یک زبان مشترک جهانی، ذهن مشترک جهانی داریم. بنابراین این احساس که اگر یک سینمایی مکتبی شد، یک اثر هنری مکتبی شد ذهن مشترک و زبان مشترک جهانی ندارد درست نیست. اصلاً اینطور نیست. اتفاقاً چون اسلام مکتبی است که پیشفرض آن این است که بشر فطرت الهی دارد، پیشفرض این است که خدای متعال فطرت بشر را رو به خدا و رو به حق آفریده است، همهی اینها زمینههایی به نفع فیلمساز مسلمان است و کمکی برای جهانی شدن اوست. فرق میکند که یک کسی تمام امکانات جهان را علیه مکتب خودش تفسیر بکند یا یک کسی بگوید اتفاقاً بیشترین زمینه برای خطاب جهانی بشر، خطاب جهانی با مخاطب جهانی در آموزههای مکتب من است. این آموزههایی است که اگر هنرمندانه و درست مطرح بشود و مفهوم دستکاری نشود حتماً مخاطب جهانی دارد. حتی آن جایی که بعضیها خیال میکنند خیلی خطرناک است و نباید بگوییم چون دافعه دارد واقعاً اینطور نیست. من برای دوستان مثال زدم. در یک جلسهای، در یک کشوری که مردم آن به ظاهر مسیحی هستند اما اغلب بیدین هستند و بیدین زندگی میکنند راجع به حقوق زن در اسلام سوال کردند. من برای آنها یک کلمه ادا و اصول روشنفکری در نیاوردم. دقیقاً همان چیزی که در قرآن و در فقه ما هست گفتم. منتها طوری گفتم که بفهمند. من از این مسائل زیاد دیدم. میخواهم بگویم همین اسلام خالص مخاطب جهانی دارد به شرطی که همانطور که گفتند آن را طرح کنیم. فرمودند محاسنی که در کلام و مکتب ماست را درست به دنیا ارائه بدهید. همه در برابر آن خضوع میکنند. اینهایی که عرض میکنم خاطرهی شخصی خودم است که از نزدیک دیدم. این جلسه که تمام شد موقع نماز 4، 5 نفر بودیم. بعد از ظهر بود و نماز در حال قضا شدن بود. رفتیم و در یک گوشهی همان سالن به نماز خواندن ایستادیم. یک مرتبه دیدم یک خانمی که آنجا هست و استاد دانشگاه و روشنفکر و نویسنده است کنار من به نماز ایستاد و ادای نماز ما را درآورد. من از اول تا آخر نماز حواسم به او بود. دیدم من هر کاری میکنم او هم ادای من را در میآورد. اگر ما به رکوع میرویم او خم میشود، به سجده میرویم، مینشینیم و تشهد میگوییم. اینها بلد نیستند روی زمین بنشینند و روی زانوی خود ایستاده بود. من قنوت میگرفتم و او برعکس دستش را میگرفت. بعد که تمام شد گفتم شما چه کار میکردید؟ ما نماز میخوانیم، شما چه کار میکردید؟ همین خانمی که اول با سوال و به صورت هجومی وارد جلسه شد و گفت اسلام ضد زن است. سر مسئلهی حجاب و بعضی از مسائل دیگر این نظر را داشت. گفت خیلی دین خوبی دارید. خیلی دین خوبی دارید. من هیچ جا به این شکل دفاع از حقوق زن و حرمت زن را ندیدهام. در یک جلسهای در اروپا بود. اینها را عمداً میگویم برای این که کسانی فکر میکنند سینمای عماری، سینمای انقلابی و اسلامی، سینمای ایدئولوژیک مخاطب جهانی ندارد. دقیقاً عکس این است. برای این که اسلام یک دین جهانی است و مخاطب آن فطرت و عقل بشر است. مطالبهی آن عدالت اجتماعی است، محبت است، مدارا است، عشق به مردم برای خداست. امام رضا(ع) فرمودند پیامبر اکرم(ص) فرمودند در رأس عقلانیت اسلامی یک، توحید و دوم خدمت به خلق و مدارا با بشر و عشق به بشر و محبت به بشر است. کجای دنیا اینها را پس میزنند؟ در یک کشور اروپایی همین بحث حجاب را سوال کردند. راجع به پوشش زن در اسلام سوال کردند که چرا شما زنان را مجبور میکنید محجبه باشند؟ میخواهم نتیجه را بگویم. بحث که تمام شد یکی از این دخترهای دانشجو پیش من آمد و گفت یک دست لباس از لباس خانمهای مسلمان ایرانی دارید که به من بدهید؟ گفتم من لباس زنانه با خودم به این طرف و آن طرف نمیبرم. لباس خانمهای ما هم با شما فرقی نمیکند. منتها حریم خصوصی و عمومی تعریف میکنند. بعد گفتم برای چه میخواهی؟ گفت میخواهم این دفعه با دوست پسرم وقتی به دیسکو میرویم تا برقصیم با لباسهای اسلامی باشد. یعنی نگاه او به مسئله اینطور بود و معلوم بود هنوز هم جوهر مسئله را نمیگیرد ولی مخاطب جهانی این است و میشود. در یک جمعی در آمریکای لاتین مارکسیستها حضور داشتند و عکس لنین و مارکس روی دیوارها داشتند. در صورتی که همه جای دنیا اینها را جمع کردهاند هنوز آنجا بود. در آن جلسه که ستارهی سرخ روی کلاههای خود داشتند راجع به عدالت در قرآن، در اسلام، در فرهنگ تشیع پرسیدند. بعضی از این آیات و روایات را برای آنها خواندیم. مارکسیستها بلند شدند برای آیات قرآن و برای روایات امیرالمؤمنین دست زدند. بعد رئیس مارکسیستها آمد و گفت اینهایی که گفتی خیلی خوب بود ولی چه ربطی به دین داشت؟ اینها بحث حقوق انسان و زحمتکشان و عدالت و برابری بود و چه ربطی به دین دارد؟ گفتم به دین شما یعنی مسیحیت و کلیسا ربطی ندارد ولی به دین ما خیلی مربوط است. البته الان بعضی از کارهای شما بینالمللی میشود و شده. این کارها را دست کم گرفتند ولی ما امیدوار هستیم اگر با همین زور جلو برویم، اگر با همین جهتگیری برویم، انشاالله این جشنواره به معنای واقعی جهانی خواهد شد. یعنی مخاطب جهانی پیدا میکنیم و اصلاً به این موانع نگاه نکنید. این را از آن جهت به شما گفتم که چون اخلاقی که اسلام میگوید یک اخلاق جهانی است. حقوق بشر و عدالتی که میگوید عدالت جهانی است. راجع به حقوق و اخلاق جنسی و اقتصادی و اجتماعی و خانواده چیزهایی میگوید که اگر درست فهمیده بشود و درست نقل بشود کاملاً مفاهیم جهانی است. بنابراین یک ظرفیت صد درصد جهانی برای سینمای انقلابی و مکتبی وجود دارد. گاهی در داخل کشور روشنفکربازیهای بیسوادانه مقاومت میکنند. اینهایی که از این طریق نان میخورند. به تعبیر یکی از دوستان یک اشرافیتی هم در عرصهی هنر و سینما داریم. اینها مقاومت میکنند اما مخاطب جهانی تسلیم میشود و میپذیرد. چون خیلی از این حرفها جهانی است و دنیا اینها را میفهمد. آنهایی که در دنیا اهل فکر هستند، اهل عدالت هستند، بشردوست واقعی هستند، اخلاق و معنویت را اجمالاً میفهمند به احترام یک چنین سینمایی حتماً بلند میشوند و دست میزنند و باید به آنها حالی کرد که این خرده ارزشهایی مثل برابری و مدارا و احترام و عدالت اجتماعی را نباید از توحید تفکیک کنید. یک فرق سینمای اسلامی با سینمای معنوی این است که معنویت در سینمای اسلامی با توحید و مبدأ و معاد گره خورده و تفکیک نمیشود. معنویت در سینمای اسلامی از حقوق و عدالت اجتماعی و شریعت تفکیک نمیشود. از امر به معروف و نهی از منکر تفکیک نمیشود. اما در سینمای معنوی دیگر این امر اتفاق میافتد. یعنی یک معنویتی درست میشود که در آن معروف و منکر معنا ندارد، عدل و ظلم ندارد، حق و باطل ندارد بلکه همه حق هستند. وقتی کسی میگوید همه حق هستند در واقع منظورش این است که همه باطل هستند. چون معنی ندارد که ظالم و مظلوم هر دو حق باشند. در واقع تو میگویی هر دو باطل هستند. یعنی مساوی هستند. علی السویه هستند. ظالم و مظلوم مثل هم هستند. به هر دو توصیه کن که محبت کنید. آن ظالم که محبت کرد. تو به مظلوم میگویی محبت کن. یعنی دفاع نکن. باید این جملهها را درست معنا بکنیم. پس باید به جای سینمای دینی و معنوی از سینمای اسلامی بگوییم. چون سینمای اسلامی شامل سینمای عدالتخواه، سینمای معنوی، سینمای حقگرا، سینمای دفاع از خانواده، سینمای اخلاق، سینمای مبارزه با ستم جهانی، سینمای نظم، سینمای عقلانیت، سینمای مدارا، سینمای برادری در ذیل سینمای اسلامی قرار میگیرند. به این معنا شما خواهید دید هر صفحه از قرآن را که باز بکنید سوژهای برای ده فیلم وجود دارد. در هر روایت از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ده سوژه برای فیلم هست. چون هر جای این منابع اسلامی را که باز بکنید یا دعوت به اخلاق برادری است، یا دعوت به توحید معنویت است، یا دعوت به عدالت اجتماعی است، دعوت به زهد و مساوات و مواسات است. آن صفحه را نگاه میکنی و میبینی که میگوید اگر کسی به عیادت مریض برود و بین راه تصادف کند و بمیرد شهید فی سبیل الله است. کسی که به عیادت مریض میرود «کمن زار الله...»، به زیارت الله میرود. نگاه به انسان چنین چیزی است. تو به زیارت انسان میروی ولی اسلام میگوید تو به زیارت خدا میروی. انسان زیر سایهی خداست. حقوق انسان، دفاع از انسان، دفاع از کرامت انسان اینطور است. منتها همهی اینها را باید به توحید گره زد. اگر اخلاق را از خدا و آخرت و منهای دین و نبوت مطرح کردی اخلاق سکولار میشود. اگر معنویت را از مبدأ و معاد و از نبوت و امامت تفکیک کردی معنویت دنیاگرا میشود. اسم آن معنویت است. هدف مادی است. معنویت سکولار به معنی معنویت معطوف به دنیاست. به معنی مادی کردن معنا است. معنویت اسلامی به معنی معنوی کردن ماده است. معنوی کردن ماده است. انبیا آمدند تا به ما یاد بدهند چگونه ماده را به معنا تبدیل کنیم. خطوط دیگر یاد میدهند چطور معنا را هم حتی به ماده تبدیل بکنیم. یعنی حتی اخلاق و نبوت و دین را هم تفسیر مادی و بشری به مفهوم غیر الهی بکن. و الا بشر غیر الهی نیست بلکه بشر بزرگترین مخلوق الهی است. این نگاه و از این زاویه نگاه کردن به مسائل انسانی و گره زدن توحید و معاد و نبوت با حقوق بشر، با نیازهای واقعی زندگی، نیازهای اقتصادی بشر، نیازهای جنسی بشر، نیاز بشر به امنیت، نیاز بشر به کرامت و منزلت، نیاز بشر به محبت و عاطفه و احساس، نیاز بشر به عقلانیت و محاسبه و نظم و همهی اینها را باید دید. بنابراین به این معنا ما سینمای اسلامی و اسلامیتری میتوانیم داشته باشیم. دوم این که به این معنا یک محصول هنری و یک فیلم میتواند از جهاتی و از ابعادی اسلامی باشد و همان فیلم از ابعاد دیگری غیر اسلامی باشد. یعنی یک مفهوم اسلامی را منتقل میکند و در عین حال جای دیگر هم یک مفهوم غیر اسلامی را منتقل میکند. مثلاً وقتی یقین را با تکبر نظری و تعصب اشتباه بگیری. مثلاً وقتی مدارا را با سازشکاری اشتباه بگیری. مثلاً وقتی عزت را با تکبر و تواضع را با ذلت اشتباه بگیری. مثلاً وقتی حرص را با روح عملگرایی اشتباه بگیری. مثلاً وقتی صبر اسلامی که به مفهوم مقاومت و وارستگی در دل مشکلات است، تلاش برای انسان ماندن در میان مشکلات است را با وادادگی اشتباه بگیری. اخلاق را به مفهوم انفعال تعریف کنی و بگویی طرف هر چه منفعلتر است اخلاقیتر است. فعالیت و جهاد فعالانه در عرصهی اقتصاد، سیاست، هنر، سینما، علم و هر جایی را به مفهوم دنیا طلبی متوجه بشوی و این را با دنیاطلبی و حرص اشتباه بگیری. اینها خیلی دقیق است. سینمای اسلامی برای این که اسلامی باشد باید با مفاهیم اسلامی و ارزشهای اسلامی و احکام اسلامی و جهانبینی اسلامی همخوان باشد و شما باید با اینها آشنا بشوید. هر چه آشناتر باشی اسلامیتر است. هر چه با تکنیک و فن و ذوق سینمایی قویتر کار کنی سینماتر است. پس سینمای اسلامی میتواند سینماتر باشد یا نباشد، و اسلامیتر باشد یا نباشد. یک جاهایی هم با یک مفاهیم با سینمای غیر اسلامی اشتراکاتی دارد. شما ببینید که الان به هالیوود، هالیوودیزم میگویند. بله. یک ایدئولوژی هالیوودی هست. این به آن معنا نیست که هر سینما و فیلمی که از آمریکا و غرب و هالیوود آمده یا از شرق آمده صد درصد مفاهیم غیر اسلامی هستند. هرگز اینطور نیست. در هر کدام از این فیلمها شما یک سری مفاهیم اسلامی هم میبینید. اصلاً این مفاهیم اسلامی و انسانی اگر در اینها نباشد کسی را جذب نمیکند. یک فیلم را میبینی که مفهوم وفا را نشان میدهد. وفا یک مفهوم اسلامی است. ولو یک غیر مسلمان بگوید. منتها این وفا را نباید از خدا و آخرت تفکیک کرد. فرق اخلاق اسلامی با غیر اسلامی، معنویت اسلامی با غیر اسلامی این است. آرتیستها و قهرمانها هم همینطور هستند. در همهی فیلمهای دنیا قهرمانها بزدل هستند یا شجاع هستند؟ شما تا حالا قهرمان بزدل دیدهای؟ قهرمان اهل بخشش است یا کینهتوز است؟ قهرمان اهل مدارا با ضعیف است یا اهل ضعیفکشی است؟ قهرمان در این فیلمها ظالم است یا مظلوم است یا نه ظالم است و نه مظلوم است؟ شما میبینید در هیچ سینمایی صفات غیر اسلامی را به قهرمان نسبت نمیدهند. منتها مصداقاً جای قهرمان و ضد قهرمان را عوض میکنند. دوم این که ارزش و ضد ارزش را با هم مخلوط میکنند. یعنی میبینی یک قهرمان فیلم سه، چهار خصوصیت خیلی خوب دارد. در عین حال وسط کار میبینی چهار خصلت فاسد هم دارد. یعنی قهرمان از یک طرف با ظلم مبارزه میکند، طرفدار طبقهی محروم است، فداکاری میکند، تلاش میکند، زندگی سادهای دارد، به دنبال ریاست و قدرت نیست، شجاع است، به مسائل دقیق نگاه میکند و در عین حال زناکار و شرابخوار هم هست و سه، چهار مسئلهی دیگر با او مخلوط است. تفکیک اینها از همدیگر، یعنی این که این قهرمان تا کجا یک قهرمان اسلامی هست و از کجا به بعد یک قهرمان اسلامی نیست نکاتی است که باید به آن توجه کرد. البته خیلی سخت و مشکل است و چون مشکل است بعضیها فکر کردهاند ناممکن است. و الا هر فیلمی که در دنیا گل میکند، هر اثر هنری که گل میکند، حتماً به آن دلایلی گل کرده که به یک صفت یا خصلتی برمیگردد که شما توصیه به آن صفت یا خصلت را حتماً در قرآن و روایات میبینید. منتها تفکیک درست مفاهیم از هم مهم است. مثلاً در روایات داریم که پیامبر(ص) با اصحاب نشسته بودند. یک جنازهای رد میشود. پیامبر(ص) بلند میشوند و به احترام جنازه بحث را قطع میکنند. یعنی بدن انسان حتی پس از مرگ حرمت دارد و کرامت دارد. حتی بدن انسان پس از مرگ مثل لاشهی حیوانات نیست و باید به آن احترام گذاشت. یکی از اصحاب میگوید این میت مسلمان نیست و یهودی است. پیامبر(ص) ناراحت میشوند و به او میگویند «الیس بنفس؟» این انسان نیست؟ این جان نیست؟ یهودی باشد. انسانی است که در جامعهی ما زندگی کرده و حالا از دنیا رفته و من در تشییع او شرکت میکنم. این روایت را میبینی؟ حالا یک کسی نتیجه میگیرد که پس یهودی و اسلام و مسلمان و مسیحی و بتپرست چه فرقی با هم دارند. همه یکی است. نه آقا، آن یک معنای دیگری بود. این یک معنای دیگری است. مخلوط نکن. هر دو را درست بفهمد. پیامبر خدا میتواند بلند بشود و جنازهی یک غیر مسلمان و یک یهودی را تشییع کند و میتواند امیرالمؤمنین علی(ع) که خلیفهی مسلمین است با یک یهودی همسفر بشود، او میخواهد به بصره برود و ایشان میخواهند به کوفه بیایند. ایشان خلیفهی مسلمین هستند. آن یهودی ایشان را نمیشناسد. در راه با هم آمدهاند و رفیق شدهاند. سر دوراهی که او میخواهد به بصره برود و خداحافظی میکند و حضرت امیر(ع) میخواهند به طرف کوفه بروند، او میبیند این آقا دنبال او میآید. برمیگردد و میگوید مگر شما نمیخواستید به کوفه بروید؟ میگویند چرا. میگوید پس چرا از مسیر ما میآیید؟ فرمودند ما یک دینی داریم که به کوچکترین بهانهای حق به گردن انسان ثابت میشود. من و تو هم با همدیگر همسفر بودیم و دوست شدیم و حالا حق همسفری داریم. من شما را بدرقه میکنم. من تا یک مسافتی میآیم و شما را بدرقه میکنم تا شما بروید. بعد این یهودی در آنجا به یک کسی گفت ایشان خیلی آدم بااخلاقی است. ایشان خیلی بامعرفت است. ایشان خیلی انسان است. به او گفتند ایشان خلیفهی مسلمین است. ایشان وصی پیامبر(ص) است. آن یهودی گفت این درست است و بعد آمد و مسلمان شد. حالا باز کسی اینجا بگوید پس پلورالیزم دینی است. نه. باید مسائل را درست فهمید. هر چیزی باید به جای خود باشد و آنقدر باید دقیق بود، آنقدر در معارف قرآن و اهل بیت(ع) دقت هست، در سیرهی پیامبر اکرم(ص) آن قدر دقت و ظرایفی هست که به شدت جهانی و دوستداشتنی است. این پیغمبر واقعاً دوستداشتنی است. اصلاً از بیرون به ایشان نگاه کنید. به عنوان یک مسلمان نگاه نکنید. ایشان دوستداشتنی است. علی بن ابیطالب(ع) دوستداشتنی است. بنابراین این سینمای دینی و انقلابی سینمای ایدئولوژیک آن هم نه به مفهومی که غربیها میگویند، سینمای مکتبی و یک سینمای جهانی است و بالاترین ظرفیت جهانی را دارد. دگم نیست. بسته نیست. جزمیات نیست. سیاه و سفید دیدن آدمها نیست. اما سیاه و سفید دیدن حق و باطل است. یک وقتی راجع به ملاکها صحبت میکنی و میگویی همهی مسائل خاکستری است و سیاه و سفید نداریم. یعنی چه که خاکستری است؟ یعنی ظلم و عدل مساوی است؟ یعنی یک مقدار ظلم و یک مقدار عدل باشد؟ یک مقدار راست باشد و یک مقدار دروغ باشد؟ یعنی حق و باطل مرزی ندارد؟ نه. در حوزهی نظر و مفاهیم اینها کاملاً جدا هستند و ما خاکستری نداریم. اما در حوزهی مصادیق آدمها خاکستری هستند. جز معصومین همهی ما خاکستری هستیم. قرآن هم میفرماید اکثر شما کسانی هستید «خلطوا عملاً صالحا...»، عمل صالح و عمل فاسد را مخلوط میکنید. زندگی شما ترکیبی از حق و باطل است. اینجا بله، خاکستری دیدن درست است. مدارا با غیر مسلمان، با غیر انقلابی همین است. میفرماید «نحن معاشر الانبیا...»، ما پیامبران مأمور شدیم که با بشریت سخن بگوییم. اما «بقدر عقولهم...»، یعنی ظرفیت درک مخاطب را باید در نظر داشته باشیم. وقتی پیغمبرها باید ظرفیت مخاطب را در نظر داشته باشند یک سینماگر که میخواهد پیرو خط انبیا باشد باید به این قضیه توجه کند. مخاطب سطوح دارد. درک مخاطب سطوح دارد. ظرفیت و شرایط اجتماعی مهم است. پیغمبران در هر جامعهای، هر چیزی را در هر وقتی و به هر شکلی نمیگفتند. طبقهبندی بود. هم مفاهیم طبقهبندی میشود و هم مخاطب طبقهبندی میشود. عقلانیت، مدارا و در عین حال صلابت انقلابی و مکتبی مهم است. سر حق تا آخر محکم ایستادهاند. اینها با هم جمع میشود و جمع اینها با هم خیلی مهم است و در عین حال مشکل هم هست ولی فوقالعاده مؤثر و تاریخساز است. اجمالاً در این مباحث که حق و باطل در حوزهی هنر و سینما بالاخره یک مرز مشخصی دارند یا ندارند، یک بحث است. یک بحث هم این است که آیا افراد، هنرمندان، سینماگران را میتوان به حق مطلق و باطل مطلق تقسیم کرد؟ هر انسانی مراتب دارد، نوسان دارد. عرض کردم که محصولات یکی اسلامی و محصولات یکی اسلامیتر میشود. این هم که بگوییم زود کلیشه بکنید هم درست نیست. به این شکل هم نیست.
هشتگهای موضوعی
مطالب مرتبط